امیرعباس جونامیرعباس جون، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه سن داره

تا هستم و هست دارمش دوست

روزی که خدا تو رو به ما داد ...

به نام الله   سلام . خوشبخت ترینم من . سعادت مادر شدن رو خدای بزرگ بهم داد . هر نفس شکر کنم باز هم کمه . خداوندا ممنونم بخاطر دادن این حس تمام نشدنی به من . روزی که فهمیدم باردارم سجده ی شکر کردم و با تمام وجود خالی شدم از همه چیز . تازه از حج برگشتیم  و فهمیدیم خدا بهمون نی نی داده . من و بابا احمد نمیدونستیم به این زودیا میای به زندگیمون . ما 11 اردیبهشت 92 ازدواج کردیم و الان 1 سال و 2 ماه میشه که توو خونه بنفشمون زندگی میکنیم . 18 اردیبهشت امسال من و بابا احمد از طرف حج زوج های جوان اعزام شدیم به خونه خدا . با شکوه بود . بهترین لحظه های عمرمون بود ... اولین لحظه ای که چشمم به خونه خدا افتاد بعد از ظهور آقا امام...
7 تير 1393
3785 19 32 ادامه مطلب
1